English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (2250 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
march U نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
marched U نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
marches U نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
marching U نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
advances U پیشروی پیشروی کردن
advance U پیشروی پیشروی کردن
advancing U پیشروی پیشروی کردن
advances U پیشروی بسوی دروازه راهیابی به دور بعد پیشروی
advance U پیشروی بسوی دروازه راهیابی به دور بعد پیشروی
advancing U پیشروی بسوی دروازه راهیابی به دور بعد پیشروی
maneuvres U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvring U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvres U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvred U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvring U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvre U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvred U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
gain ground U پیشروی کردن
get by U مخفیانه پیشروی کردن
militarism U روح سربازی یا نظامی گری نظامی گری توسل به قدرت نظامی
pussyfoot U دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step U رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
judge advocate U دادستان دادگاه نظامی مشاور قانونی دادگاه نظامی مستشار دادگاه نظامی
facing U یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
facings U یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
terminal command U فرماندهی بارانداز نظامی یکان عملیات سکوی نظامی
terminals U سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
rank and file U صفوف مختلف نظامی سلسله مراتب نظامی
terminal U سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
court martial U محاکمه نظامی محاکمه نظامی کردن
realistic deterrence U میخکوب کردن حقیقی استراتژی سد کردن پیشروی کمونیسم در دنیا ممانعت حقیقی از پیشرفت کمونیسم
phantom order U قرارداد تولید وسایل نظامی درزمان جنگ قرارداد تبدیل کارخانههای شخصی به کارخانجات نظامی
military government U حکومت نظامی فرمانداری نظامی
military channel U چانل نظامی مجرای نظامی
militarize U جنگ طلب کردن دارای روح نظامی کردن
militarize U نظامی کردن
militarization U نظامی کردن
drilling U تمرین نظامی کردن
demilitarization U غیر نظامی کردن
militarization U نظامی کردن امور
court martial U در دادگاه نظامی محاکمه کردن
demilitarising U از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
demilitarize U از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
demilitarized U از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
demilitarizes U از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
demilitarizing U از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
demilitarises U از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
demilitarised U از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
military impedimenta U شماره بارنامه نظامی شماره حمل بار نظامی
army terminals U باراندازهای نظامی سکوهای نظامی باراندازهای نیروی زمینی
to rally scattered troops U جمع آوری کردن نیروهای نظامی پراکنده
progress U پیشروی
improvement U پیشروی
proceedings U پیشروی ها
advances U پیشروی ها
progression U پیشروی
victory U پیشروی
advance U پیشروی
victories U پیشروی
advance پیشروی
onrush U پیشروی
antecedence U پیشروی
progression U پیشروی
progressions U پیشروی
marching U پیشروی
marches U پیشروی
marched U پیشروی
march U پیشروی
head way U پیشروی
precession U پیشروی
advancing پیشروی
saltation U پیشروی بتدریج
grind out U پیشروی مختصر
advance U پیشرفت پیشروی
advances U : پیشروی پیشرفت
marine transgression U پیشروی دریا
advances U پیشرفت پیشروی
birl U پیشروی باچرخیدن
progressing U پیشرفت پیشروی
progresses U پیشرفت پیشروی
advancing U پیشرفت پیشروی
law of progression U قانون پیشروی
self advancement U پیشروی نفس
set forward U فشار پیشروی
advance force U نیروی پیشروی
axis of advance U محور پیشروی
progress U پیشرفت پیشروی
progressed U پیشرفت پیشروی
speed of advance U سرعت پیشروی
lunges U پیشروی ناگهانی خیز
lunged U پیشروی ناگهانی خیز
advance march U پیشروی حرکت به جلو
lunge U پیشروی ناگهانی خیز
marching order [travel order] U دستور پیشروی [ارتش]
advancing units U یکانهای پیشروی کننده
ground grainer U مهاجمی که پیشروی میکند
sitzkrieg U جنگ بدون پیشروی
heads up U سمت مسیر پیشروی
heads up U وضعیت مسیر پیشروی
lunging U پیشروی ناگهانی خیز
lockstep U پیشروی افراد پشت سریکدیگر
sternway U پیشروی ناواز سمت پاشنه
advance to contact U پیشروی برای اخذ تماس
covered approach U پیشروی پوشیده معابر مخفی
steerage way U پیشروی در سمت حرکت یکان
to issue marching order U دستور پیشروی دادن [ارتش]
To quibble and equivocate. U پشت هم اندازی کردن ( طفره رفتن ،دوپهلو صحبت کردن )
boot out <idiom> U اخراج کردن ،کسی را مجبوربه ترک یا رفتن کردن
advance variation U واریاسیون پیشروی پیاده دردفاع فرانسوی
blocked U پخش پارازیت سدکردن مسیر پیشروی
lap course U جهت پیشروی نوار مین روبی
block U پخش پارازیت سدکردن مسیر پیشروی
progressive attack U پیشروی شمشیرباز با حرکات تهاجمی گوناگون
blocks U پخش پارازیت سدکردن مسیر پیشروی
you have no option but to go U چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
march U راهپیمایی کردن قدم رو کردن موزیک نظامی راهپیمایی
marching U راهپیمایی کردن قدم رو کردن موزیک نظامی راهپیمایی
marched U راهپیمایی کردن قدم رو کردن موزیک نظامی راهپیمایی
marches U راهپیمایی کردن قدم رو کردن موزیک نظامی راهپیمایی
chain U زنجیر 09 متری برای اندازه گیری خط پیشروی
first down U اولین تماس با زمین پیشروی 09 متری با 4تماس
chains U زنجیر 09 متری برای اندازه گیری خط پیشروی
accompanying fire U اتشی که پیاده نظام در زیران پیشروی میکند
heads up display U وسیله نشان دهنده وضعیت مسیر پیشروی
slant U کج رفتن کج کردن
slanted U کج رفتن کج کردن
slants U کج رفتن کج کردن
mopping up U پاک کردن رفتن
to start [for] U شروع کردن رفتن [به]
to take a walk U گردش کردن یا رفتن
set on U پیش رفتن حمله کردن
pierce U رخنه کردن فرو رفتن
duck U زیر اب رفتن غوض کردن
to go on U جلوتر رفتن سلوک کردن
duckings U زیر اب رفتن غوض کردن
ducks U زیر اب رفتن غوض کردن
ducked U زیر اب رفتن غوض کردن
walk U گردش کردن پیاده رفتن
cabbages U کش رفتن رشد پیدا کردن
walks U گردش کردن پیاده رفتن
cabbage U کش رفتن رشد پیدا کردن
to push off U شروع کردن بیرون رفتن
walked U گردش کردن پیاده رفتن
put off U تاخیر کردن طفره رفتن
get a wiggle on <idiom> U عجله کردن با شتاب رفتن
get on U پیش رفتن کار کردن
get off U روانه کردن عقب رفتن از
pierces U رخنه کردن فرو رفتن
to go along U همراه رفتن همراهی کردن
martial law U مقررات حکومت نظامی حکومت نظامی
hand salute U سلام نظامی دادن سلام نظامی
mouch U راه رفتن دولادولاراه رفتن
drift U بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
nose dive U ناگهان شیرجه رفتن یا تنزل کردن
fluctuate U نوسان کردن بالا وپایین رفتن
fluctuates U نوسان کردن بالا وپایین رفتن
fluctuated U نوسان کردن بالا وپایین رفتن
drifted U بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
drifting U بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
waste U بی نیرو و قوت کردن ازبین رفتن
drifts U بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
wastes U بی نیرو و قوت کردن ازبین رفتن
to go places U گردش کردن [رفتن به جاهای دیدنی]
bypassing U از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
bypasses U از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
bypassed U از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
bypass U از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
to abscond [from] <idiom> U ناگهان ترک کردن [در رفتن ] [اصطلاح مجازی]
tramps U باصدا راه رفتن پیاده روی کردن
tramped U باصدا راه رفتن پیاده روی کردن
canvass U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
tramp U باصدا راه رفتن پیاده روی کردن
canvassed U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvassing U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
seesaw U بالا وپایین رفتن الله کلنگ کردن
to go to U ترک کردن برای رفتن و آوردن چیزی
sinuating U حرکت کردن به طور قیقاجی قیقاج رفتن
to go away U ترک کردن برای رفتن و آوردن چیزی
canvasses U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
to go on a picnic U بگردش دسته جمعی رفتن درسوردانگی شرکت کردن
To quicken ones pace . U قدمهای خود را سریع تر کردن ( تندتر راه رفتن )
to go catting [to look for sexual partners] <idiom> U رفتن برای دختر بلند کردن [اصطلاح روزمره]
turn out <idiom> U بیرون کردنکسی ،کسی را مجبور به ترک یا رفتن کردن
lead the way <idiom> U جلو رفتن ونشان دادن مسیر،راهنماییی کردن
extends U وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
to go one better U برکسی پیش دستی کردن روی دست کسی رفتن
extend U وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
extending U وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
to jink [colloquial] [British English] U در دویدن [راه رفتن] [رانندگی کردن] ناگهان مسیر را تغییر دادن
pace lap U دور پیست را باهم رفتن برای گرم کردن ماشین در اغازمسابقه
to keep pace with something <idiom> U با چیزی برابر راه رفتن [یاد گرفتن] [تغییر کردن] [اصطلاح]
gain ground U ضربه با پا به امید بل گرفتن ان نزدیک دروازه حریف پیشروی شمشیرباز بسوی حریف
trotting U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trot U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trots U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotted U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
to walk the chalk U بوسیله درست راه رفتن ازمیان خطهای گچ کشیده هوشیاری خود را ثابت کردن
foreign military sales U فروش نظامی خارجی فروش مواد و تجهیزات فروش مواد و تجهیزات نظامی به خارجیان
parade U سان رفتن رژه رفتن محل سان
paraded U سان رفتن رژه رفتن محل سان
parading U سان رفتن رژه رفتن محل سان
parades U سان رفتن رژه رفتن محل سان
fort U دژ نظامی
martin U نظامی
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1لطفا بیاین دنبالمون
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com